مطالب عشقولانه....
نوشته شده در دو شنبه 9 تير 1393
بازدید : 398
نویسنده : Ali-A-S-D

دوست داشتنت ... دوست داشتنت وقتی مرا نمی خواهی سخت ترین آزمون زندگی است تو ــ تنها مونس زندگی ام! ــ دوستت دارم و اعتراف می کنم رهایی از تو ممکن نیست ... ناگفته هایم را جوی های بی انتهای خیابان ها برده اند و من مشتاقم به همین هر از گاهی از دور دیدنت ... بدون عنوان ......!!! در کنار تو بودن زمان را بی معنا می کند و در بی تو بودن زمان به کار نمی آید حالا تنها سه سطر مانده تا لحظه ی خداحافظی و من دارم با همین شعر لعنتی آخرین فرصت بوسیدنت را از دست ... دادم ! حالا دیگر هر چه که شعر بگویم از تو دورتر می شوم و هر چه شاعرتر باشم بیچاره ترم ... غروب سرد ... به یک پلک تو می‌بخشم تمام روز و شب‌ها را که تسکین می‌دهد چشمت غم جانسوز تب‌ها را بخوان! با لهجه‌ات حسّی عجیب و مشترک دارم فضا را یک‌نفس پُر کن به هم نگذار لب‌ها را به دست آور دل من را چه کارت با دلِ مردم! تو واجب را به جا آور رها کن مستحب‌ها را دلیلِ دل‌خوشی‌هایم! چه بُغرنج است دنیایم! چرا باید چنین باشد؟ نمی‌فهمم سبب‌ها را بیا این‌بار شعرم را به آداب تو می‌گویم که دارم یاد می‌گیرم زبان با ادب‌ها را غروب سرد بعد از تو چه دلگیر است ای عابر برای هر قدم یک دم نگاهی کن عقب‌ها را


:: موضوعات مرتبط: مطالب عشقولانه , ,



مطالب عشقولانه....
نوشته شده در دو شنبه 9 تير 1388
بازدید : 625
نویسنده : Ali-A-S-D


:: موضوعات مرتبط: مطالب عشقولانه , ,



صفحه قبل 1 صفحه بعد